جدول جو
جدول جو

معنی نظر خواستن - جستجوی لغت در جدول جو

نظر خواستن
(عِ دُ دی دَ)
عقیده پرسیدن. از کسی رای او پرسیدن. (یادداشت مؤلف). نظر و عقیدۀ کسی را در موردکاری یا چیزی یا کسی طلب کردن. استفسار. استفتاء
لغت نامه دهخدا
نظر خواستن
رای خواستن راهنمایی خواستن نظر خواستن از کسی. رای او را پرسیدن عقیده او را درباره مسئله ای سوال کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بار خواستن
تصویر بار خواستن
اجازۀ حضور خواستن، اذن ورود خواستن، اجازۀ ورود به بارگاه پادشاه خواستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
معذرت خواستن، درخواست عفو کردن
فرهنگ فارسی عمید
(چَ / چِ دَ)
پوزش خواستن. معذرت خواستن. پوزش طلبیدن: زن کفشگر تنگدل شد و عذرها خواست. (کلیله و دمنه). پس از بازگشتن شما بسیار عذر خواست. (تاریخ بیهقی ص 370).
گهی درّ بارد گهی عذر خواهد
همان ابر بدخوی کافوربارش.
ناصرخسرو.
چو نیکوئی کنی زآن عذر میخواه
که نیکوئی دو گردد باش آگاه.
ناصرخسرو.
در این کارم اگر دولت بود یار
بخواهم هم بزودی عذر بسیار.
نظامی.
زمین خدمت ببوسیدم و عذر جسارت خواستم. (گلستان).
ببایست عذر خطا خواستن
پس از شیخ صالح دعا خواستن.
سعدی.
کسی را نظر سوی شاهد رواست
که داندبدین شاهدی عذر خواست.
سعدی (بوستان).
- عذر کس را خواستن، او را اخراج کردن. او را بیرون کردن
لغت نامه دهخدا
(رَ تَ)
کار کردن خواستن. استسعاء، تقاضای کار
لغت نامه دهخدا
(بَ یِ مَ دَ)
جویای خبر بودن. طالب خبر بودن. استنباط. تخبﱡر. استخبار. (تاج المصادر بیهقی). خبر گرفتن، تجسس. جستجوی خبر کردن
لغت نامه دهخدا
(مَ)
اجازه، اذن، دستوری، رخصت دخول و ورود طلبیدن. دستوری درآمدن نزد شاه یا امیری کسب کردن:
ز چین نزد شاپور شد بار خواست
به پیغمبری شاه را یار خواست.
فردوسی.
زدربان نباید ترا بار خواست
بنزد من آی آنگهی کت هواست.
فردوسی.
بآواز از آن بارگه بار خواست
چو بگشاد در باغبان رفت راست.
فردوسی.
یعقوب بن لیث رسولی بنزد محمد بن طاهر فرستاد چون رسول یعقوب بیامد و بار خواست، حاجب محمد گفت بار نیست که امیر خفته است. رسول گفت کسی آمد کش از خواب بیدار کند. (زین الاخبار). مرا (احمد بن ابی دواد) بار خواست (خادم خلیفه) و دررفتم و بنشستم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 173).
وزین ایستادن بدرگاه شاه
وزین خواستن سوی دهدار بار.
ناصرخسرو.
که بر در، بار خواهد بنده شاپور
چه فرمایی، درآید یا شود دور؟
نظامی.
خیمه ای دید از دیبا زده و کرسی در میان خیمه نهاده و آن پسر بر آن کرسی نشسته وقرآن میخواند و میگریست، آن یار ابراهیم بار خواست و گفت تو از کجایی گفت من از بلخ... (تذکره الاولیاء عطار)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بار خواستن
تصویر بار خواستن
اجازه ورود طلبیدن اذن دخول خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندر خواستن
تصویر اندر خواستن
تقاضا کردن در خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
پوزش خواستن یا غذر خواستن از کسی. پوزش خواستن معذرت خواستن استدعای عفو کردن، مودبانه امری را رد کردن: از پذیرایی دوستش در آن روز عذر خواست. یا غذر خواستن از کسی. پوزش خواستن معذرت خواستن استدعای عفو کردن، مودبانه امری را رد کردن: از پذیرایی دوستش در آن روز عذر خواست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بار خواستن
تصویر بار خواستن
((خا تَ))
اجازه ورود طلبیدن، اذن دخول خواستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
پوزش خواستن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
يعتذر
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
Excuse
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
excuser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
許す
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
معاف کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
ক্ষমা করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
ขอโทษ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
kuomba msamaha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
mazur görmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
용서하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
原谅
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
להתנצל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
memaafkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
माफ करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
verontschuldigen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
excusar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
desculpar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
przepraszać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
вибачати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
entschuldigen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
извинять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
scusare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی